جین ایر دختری است که پدر و مادر خود را در کودکی از دست داده و بعد از آن‌ها از بستگانش آزار دیده است. او به پرورشگاه سپرده می‌شود و زندگی خالی از روح و عاطفه‌ای را تجربه می‌کند. هنگامی که جین برای تدریس به خانه‌ای اشرافی پا می‌گذارد، ارباب خانه کم‌کم به او علاقه‌مند می‌شود، اما او قبلا ازدواج کرده و همسر مجنونش در طبقه‌ی بالایی زندگی می‌کند. جین با فهمیدن این موضوع غمی بزرگ را احساس می‌کند و از خانه‌ی مرد می‌گریزد. کشیشی در حالی‌که او بی‌هوش شده پیدایش می‌کند و او نیز بعد از مدتی به جین علاقه‌مند می‌شود. شبی جین صدای ارباب خانه‌ی اشرافی، آقای روچستر، را در ذهن خود می‌شنود و همین باعث می‌شود تا به سراغ مرد برود، اما در برگشت به آنجا درمی‌یابد که چیزهای زیادی درباره‌ی این خانه و ساکنانش تغییر کرده است...