آشتی
در درون هریک از ما یک کودک رنجدیده است. همه ما زمانهای سخت و تجربههای ناراحتکنندهای را بهعنوان کودک داشتهایم. اغلب برای محافظت و دفاع از خودمان در مقابل رنجهای آینده، تلاش میکنیم که آن زمانهای دردناک را فراموش کنیم. هر زمان که ما در تماس باتجربه رنجمان قرار میگیریم، باور داریم که نمیتوانیم آن را تاب بیاوریم و احساسات و خاطراتمان را هر چه عمیقتر در ناخودآگاهمان دفن میکنیم. شاید به دلیل این مهرومومهای متمادی است که شجاعت رویارویی با کودکمان را نداریم. اما انکار او، به معنای عدم وجودش نیست. کودک زخمی همیشه آنجا و در تلاش برای جلبتوجه ما است. کودک میگوید: «من اینجام، من اینجام، نمیتونی منو نادیده بگیری، نمیتونی از من فرار کنی». ما میخواهیم با فرستادن کودکمان بهجایی بسیار عمیق در درون، رنجمان را کاهش دهیم و تا جایی که ممکن است از او دور باشیم. اما فرار، رنج ما را خاتمه نمیدهد، بلکه آن را به تأخیر میاندازد. کودک زخمی مراقبت و عشق میطلبد، در حالی که ما برعکس آن را انجام میدهیم. فرار میکنیم چون از رنج میترسیم. انسداد درد و رنج به ما احساس نابودی میدهد. حتی اگر زمان داشته باشیم نمیخواهیم به خانه برگردیم، دائماً برای سرگرم نگهداشتن خود تلاش میکنیم، تلویزیون یا فیلم می بینیم، زیاد معاشرت میکنیم، از الکل یا مواد مخدر استفاده میکنیم، چراکه نمیخواهیم دوباره آن رنجها را تجربه کنیم. کودک زخمی آنجاست و ما حتی نمیدانیم که آنجاست. کودک زخمی درونمان یک حقیقت است، اما نمیتوانیم او را ببینیم. این عدم توانایی دیدن او، نوعی انکار است. این کودک شدیداً زخمی است و واقعاً نیاز دارد که به سویش بازگردیم، اما بهجای آن، از او دور میشویم. انکار در تمام سلولهای بدن و آگاهیمان هست. مانند قطرهای جوهر که در یک لیوان آب پخش میشود. انکار ما را از دیدن حقیقت بازمیدارد و بهسوی انجام کارهای احمقانه سوق میدهد که رنجی بیشتر را موجب میشود و کودک زخمی درونمان را زخمی تر میکند. کودک زخمی در هر سلولی از بدن ما هست و هیچ سلولی در بدن ما نیست که کودک زخمی را درونش نداشته باشد. نیازی نیست به گذشتههای دور برای دیدنش برویم. فقط کافی است عمیق نگاه کنیم و لمسش کنیم. رنج این کودک زخمی همینجا و در همین لحظه همراه ما است. ولی درست همانطور که رنج در سلولهای بدن ما حضور دارد، دانههای درک آگاهانه و خوشبختی نیز از نیاکانمان به ما رسیده است. فقط باید از آنها استفاده کنیم. چراغی درون ماست، چراغی از حضور آگاهانه در لحظه، که هرزمان بخواهیم میتوانیم آن را روشن کنیم. روغن این چراغ تنفس آگاهانه، گامهایمان و لبخند صلحآمیزمان است. ما باید این چراغ حضور آگاهانه در لحظه را، روشن کنیم تا این نور بدرخشد و تاریکی ناپدید شود. کار ما روشن نگاهداشتن این چراغ است. هنگامیکه ما از کودک زخمی فراموششده درونمان آگاه شدیم، شوق بسیار برای یافتن آن کودک احساس میکنیم و شروع به تولید انرژی حضور آگاهانه در لحظه، میکنیم. عمل راه رفتن آگاهانه، نشستن آگاهانه و تنفس آگاهانه شالوده این آگاهی است. با تنفس آگاهانه و گامهای آگاهانه، میتوانیم انرژی حضور آگاهانه در لحظه، را تولید و به خرد و آگاهیای که درون تکتک سلولهای ما نهفته، بازگردیم. این انرژی ما را در برمیگیرد و شفایمان میدهد و کودک زخمی درونمان را شفا خواهد داد.
مشخصات محصول
نویسنده | تیک نات هان |
---|---|
مترجم | رویا منجم |
ناشر | علم |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 176 |
قطع | رقعی |
وزن کتاب (گرم) | 166 |
نوع جلد | شومیز |
سایر توضیحات | درمان کودک درون |
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر